برف همه جا را پر کرده روی زمین سفید سفید شده فکر کنم حدود ۱ متری باشه بیا ببین چقدر قشنگ شده همه جاچرا بیخود میگن زمستون فصل مرده است؟ انگار زمین عروس شده یه لباس بلند سفید تنشه خیلی با شکوه پا شو دیگه چیه؟ فکر می کنی دارم شوخی می کنم؟ آخه به قیافه ی حیرت زدم میاد بخوام شوخی کنم من که خودت می دونی هر وقت بخوام دروغ بگم یا شوخی کنم بلافاصله می زنم زیر خنده. تا صبحانه رو آماده می کنم باید از مبل او مده باشی بیرون. بیا ببین چه میزی چیدم می دونی فکر کنم یه مدتی اینجا بمونی چون نمی تونن توی این هوا بیان دنبالت نمی خواد حالا گریه کنی مگه چیه؟بیین چقدر برفه بیا بریم برف بازی کنیم می خوام کلی آدم برفی هم درست کنم پاشو دیگه تنبل خوان. بیا ببین چه آدم برفیهایی درست کردم خیلی خوشگل اند نه؟ ببین اون یکی که از همه خوشگل تره دماغش هم از هویجه خو دمم بیین شال گردن صورتی ام رو دور گردنش انداختم که با دماغش ست بشه خودمونیم ها آدم برفی ساز خوبی ام نه؟ حتما پیش خودت میگی چه فایده وقتی خورشید گرماشو پخش زمین کنه از بین می رن . خوب چه اشکالی داره هر چیزی یه عمری داره دیگه مگه نه؟ دارن زنگ میزنن سلام الینا جون کی رسیدی؟ آره مخملی هم خوبه الان اینجاست کنار شومینه گرفته خوابیده دیشب کلی میو میو کرد ولی امروز اصلا صداش در نیومد فکر کنم از سرما خوشش نمیاد . باشه حتما مواظبشم تو هم مواظب خودت باش تا بعد. خوب تنبل خانوم همونطور که گفنم چند روزی باید پیش من بمونی تا الینا بیاد...
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سرو سامانی من گوش کنید گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نگفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه رویی بودیم بسته سلسله سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمب بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بس که دادم همه جا شرح دل آرایی او شهر پر گشت زغوغایی تماشایی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سرو سامان دارد
چاره این است و ندارم به از این رای دگر که دهم جای دیگر دل به دل آرای دگر
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
بعد از این رای من این است و همین خواهد بود
من بر این هستم و البته چنین خواهد بود
پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکی است حرمت مدعی و حرمت من هر دو یکی است
قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دو یکی است مرغ خوش نغمه گلزار دگر باشم به
این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
چون چنین است پی کار دگر باشم به چند روزی پی دلدار دگر باشم به
عندلیب گل رخسار دگر باشم به مرغ خوش نغمه گلزار دگر باشم به
نو گلی کو که شوم بلبل دستان سازش
سازم از تازه جوانان چمن ممتازش
آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست می توان گفت که بر دل زمنش باری هست
از من و بندگی من اگرش عاری هست بفروشد که به هر گوشه خریداری هست
به وفاداری من نیست در این شهر کسی
بنده ای همچو مرا هست خریدار کسی
مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه سد بادیه درد بریدیم بس است
قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است
بعد از این ما و سر کوی دل آرای دگر
با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
وین محبت به سد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط است این برود چون نرود
چند کس از تو یاران تو آزرده شود
دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود
...............
این شعر که از زیباترین و لطیف ترین ترکیب بند های فارسی است را وحشی بافقی یکی از شاعران بنام ما در قرن ها پیش سروده است ولی غبار سالها بر روی آن ننشسته و هنوز تازه است و گویی شاعر از پس سالها لب به سخن گشوده است.
طنز چارخونه هم تمام شد درباره ی این سریال چگونه می اندیشید؟
من وقتی این سریال شروع شد با خود گفتم حتما سریال خوبی خواهد شد چون فضایی خانوادگی بود و شخصیتها هم شخصیتهایی از بین مردم بودند. شخصیت حامد که آنرا رضا شفیعی جم بازی می کرد شخصیتی حدید بود در سریالهایی طنز و شخصیتی ملموس بود برای هر خانواده ای. بقیه شخصیتها هم در نوع خود خوب بودند مادر شکوه که مریم امیر جلایی آنرا اجرا می کرد اگرچه تکراری بود ( در سریالهای خانه به دوش٬ متهم گریخت و ترش و شیرین) این شخصیت را دیده بودیم ولی مهربانی و عصبانیتش در حد متعارفی بود . پرستو(بهنوش بختیاری) توانسته بود شخصیت جدیدی خلق کند و رعنا( فلامک جنیدی) بخوبی توانست نقش یک زن مهربانی که عاشق همسرش است و او را تایید می کند و حتی حاضر است خرج خانه را به تنهایی در بیاورد ایفا کند. در کل زوج هنری رضا شفیعی جم و فلامک جنیدی بسیار آشنا بود برای ما چون نظیرش را در بارها در اکثر خانواده ها دیده بودیم که نرد خانواده بیکار باشد و همسرش خرج خانواده را بدهد.
نقش منصور(حمید لولایی) خوب بود. ولی یکی از بهترین تقشها نقش فرزاد بود که ایفاگر آن اردلان شجاع کاوه بود با اینکه اولین کار طنزش بود و قبلا او را در نقشهای جدیدی دیده بودیم و حتی دیالوگ او ( زشته٬ زشته) یکی از دیالوگهای مطرح سریال شد و بر سر زبانها افتاد.
شعر تیتراژ پایان سریال هم که تا چند قسمت معمایی بود و همه به این فکر می کردند که این خواننده خوش صدا کیست پس از مدتی متوجه شدیم که کسی جز رضا شفیعی جم نیست.
ولی متاسفانه این سریال خوب و صمیمی پس از چند قسمت با آمدن نذیر شنبه( جواد رضویان) بسیار لوس و بی محتوا شد . شخصیتهای خوب این مجموعه دچار تغییر شدند مادر شکوه زنی شد که یک افغانی(نذیر شنبه) را به بچه ها و شوهرش تر جیح می داد که این مغایر با مادران ایرانی بود که تمام فکر و ذهنشان بچه ها و همسرشان است.
نقش حامد (رضا شفیعی جم) که از مهمترین نقشها بود کمرنگ و بعد محو شد.
پرستو و رعنا نقششان لوس شد و بیشتر در حال دعوا بودند. و منصور مثل یک بچه به شنبه حسادت می کرد .
متاسفانه سروش صحت متوجه نشد که جواد رضویان نقشش جالب نیست و به جای اینکه او را از سریال حدف کند نقشش را پر رنگتر هم کرد و باعث شد که این مجموعه که در آغاز ساختار جدید و ملوسی داشت تبدیل به سریالی بی ارزش و لوس و مسخره ای شود که نه تنها باعث خنده و شادی مردم نشود بلکه هیج هدفی هم دنبال نکند مثلا در یک قسمت این سوژه کم آورده بود این کارگردان که یک صحنه را چندین بار تکرار کرد.
شاید این درس خوبی برای سروش صحت شود که دیگر کارگردانی نکند . بقول شاعر: تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف.
بهتره کارگردانهای طنز ما مهران مدیری٬ رضا عطاران و حتی مهران غفوریان باشند چون واقعا سریالهای آنها برای دقایقی باعث خنده و شادی می گردند و واقعا بی نظیرند.